♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
من خدایی دارم که پدرانه و عاشقانه هوای بی پناهی ام را دارد
به من سخت می گیرد تا سرسخت شوم ، خودم را باور کنم ، و روی پای خودم بایستم
گاهی رهایم می کند تا گم شوم و از دور مراقب است تا ببیند چطور مسیر را پیدا می کنم و موفق می شوم و هرکجا که لازم شد دستانم را می گیرد و هدایتم می کند ، بی آنکه حواسم باشد
مرا لبه ی پرتگاه می برد تا از ترسِ افتادنم ، پرواز را بلد شوم ، ولی من خودم بارها زمان اوج گرفتنم ، آغوش مهربانش را پشت سرم دیده ام که محتاطانه در تمام شرایطی که ترسیده بودم ، مراقبم بود و هوایم را داشت
در تمام لحظاتی که اشک می ریختم و فکر می کردم هیچکس را ندارم ؛ او بود و دلداری ام می داد
او بود و نوازشم می کرد
او بود و برایم اتفاقاتِ خوب می فرستاد تا لبخند بزنم
و لبخند می زد ، وقتی که پیروز می شدم
من اما نمی دیدم
من اما نمی فهمیدم
او همیشه بود
او همیشه هست
کسی که یک نگاه مشتاقِ پدرانه اش برای قوی تر شدنم کافیست
و من عاشق و سرسپرده ی همان خدایی ام که دارد هر روز و به هر طریقی که شده از من آدمِ بهتری می سازد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
نرگس صرافیان طوفان
@~@~@~@~@~@
یه بار وقتی کلاس دوم بودم(دبستان) چون کسی نیمد دنبالمون مجبور شدیم با دختر عمم باهم ازمدرسه برگردیم و پیاده بریم خونه مامانبزرگم
😉
مام خوشحال و شاد و خندان داشتیم سربالایی رو بالا می اومدیم
😪
هوامم گرمممم خورشید خورده بود پس کلمون هییی زرت و زرت میخندیدیم
وسط راه یه اقاهه تا خرتناق خم شده بود تو صندوق عقب ماشینش، شلوارشم فاق کوتاه .... اوفففففف
😂
دقیققق رنگ شورتش یادمه
😁
من و نازنینم اونقدر چپ نگاش کردیم ، بیچاره چش خورد(الکی)
سوییچش افتاد خم شد برداره که دیگه فیهاخالدونشم پیدا شد....منمم هااارر هااار میخندیدم... دختر عمم هم هیی با ارنج میزد تو پهلوم که خفه شم، هر چن لحظه هم میگفت احمق مده
😴
البته الان که فکر میکنم مرده اگه یکم دیگه طبق مد پیش میرفت ، وقتی سوییچش افتاد ، دیگه شلوارش پاره میشدخلاصه یکم که جلوتر رفتیم
یه خانومه کههه خیلیی سانتال مانتال
(ت هاشو تشدید دار بخونید)(بقول مامانبزرگم)
و خوش تیپ داش رد می شد که یه بویی به مشامم خورد، یه چیزی تو مایه های گوز یا شایدمم چس
😷💨
پا بلندی کردم و درگوش نازنین گفتم:نازیی فکر کنم خانومه گوزید و ازونجایی که من وقتی در گوشی حرف میزنم میترسم اروم بگم و طرف مقابل نشنوه، مثل همیشهه بلند گفتم، از قضا خانومه هم شنید و برگشت گفت :گوزو خودتیی بیشورررر منم ترسیده بودم خانومه با اون قیافه جوجو که نهه لولوشش بیاد منوو بخوره
😹😹😹
پشت نازی قایم شده بودم، دختر عمم هم گفت بچس و غلط کرد و خودش چسید انداخت گردن شما و ببخش و اینا کع زنه ول کرد، البته بعدا بخاطر توهینات واردش حسابی باش دعوا کردم
👅
دیگه وارد خیابون مامانبزرگم شدیم داشتیم همونطور تو پیاده رو میرفتیم که پامون رفت تو یه چیزی، بالا سرمونو نگاه کردیم دیدیم یه کارگره که رو داربسته مارو کشیدهه به فش هی میگه گمشو بیرون گمشو بیرون الاغ منگ، نازنین یه نگاه به زیر پامون کرد دید رفتیم توسیمان
خلاصه مام مظلوم عز تو سیمانا اومدیم بیرون
💦💦
و به راهمون ادامه دادیم تا رسیدیم به خونه مامانبزرگم، حالا شماره واحد یا همون زنگشون رو بلد نبودیم یربع وایسادیم تا موقع اذان همسایه پاینیشون اومد از در بیرون بره مسجد و مام رفتیم تو
خلاصه که همه چی بخیر گذشت و مام کلیی خندیدیم، اما هنوزز بعد پنج سال رد پای منو نازی جلو در پارکینگ شرکت همراه اول منطقه مونده ، هر وقت هم که پیاده با نازی میریم میایم پامونو میزاریم رو رد پامون تو سیمانا ببینیم پامون چقد گنده شده
😅
خلاصه که اگه بخوام پند بدم ، به شلوار کسی ننگرید چون ابروش بیشتر میره، بلند بلند درگوشی صحبت نکنین
جلو پاتونم نگاه کنین
*@***/*
شاد باشین
یروزی روزگاری تازه نت داشت همه گیر میشد
نه که نبودااا
بود..اما تک و توکی ازش استفاده شخصی میکردن
تازه نه با گوشی
با سیستم بود فقط
وارد شدن به نت هم مکافاتی بود
باید یه خط تلفن مستقیم به سیستم وصل میشد
بعد باس میرفتی کارت اینترنتی بخریدی
کانکت میساختی
رمز میزدی
اون وقتا سیستم نت دیال اپ بود
یه چیزی تو مایه های ماشین هندلی
یه صداهای انکرالصواتی از کامپیوتر بلند میشد تا کانکت بشی
سرعت هم در حد یورتمه رفتن حلزون
تنها مرورگری هم که وجود داشت یاهو مسنجر بود
القصه
یروزی با همه ی این مصیبتها بالاخره انلاین شدم
حسی که داشتمو یوری گاگارین برا فتح ماه نداشت
همینطور که داشتم برا خودم ول میچرخیدم
نمیدونم چه سایتی بود که واردش شدم
انگار یه چیزی مث چتروم بود
دیدم یه پیام اومد رو صفحه
فقط کلمه
Hi
رو متوجه شدم
جناب یابومسنجر یه گزینه داشت
وقتی کلیک میکردی
یه بوق ویبره مانند سیستم طرف مقابلت میزد
حالا من تو هپروت
Hi
مونده بودم که دیدم واویلا
کامپیوتر داره هی زر و زر بوق میزنه
عاقا ریدم تو خودم
مث شصت تیر شات داون کردم و زدم بیرون
گفتم گمونم منو هک کردن
حالا همه ی سیستم من یه فیلم تایتانیک بود و چندتا عکس خودم و رفقام با زیر شلواری خشایاری
چرا اینقدر از هک ترسیده بودم بماند
این گذشت تا چندسال بعد سر و کله ی چترومهای ایرانی تو نت پیدا شد
منم مث ادم فضول
هُل خوردم تو یکیش
تا وارد شدم یه پنجره باز شد و نوشت
سلام..اصل میدی ؟
من حالا چهارتا شاخ رو سرم سبز شده بود که اصل چیه یاخدا
دوباره پیام اومد
اصل لطفا
من:سلام..خوبی شما؟
اون:مرسی
اصل میدی؟
من:اصل بدم؟
اون:اره..اگه ممکنه
من:ببخشید.متوجه منظورتون نشدم
چی باید بدم دقیقا؟
اون:اصل بده..واقعیتو بده
من:واقعی؟
اون:اره..تو چه خنگی
من:منظورتون اینه بکشم پایین؟
یه چند لحظه سکوت مرگبار حاکم شد
منم داشتم فک میکردم این چرا پیله شده بلا نسبت منو ببینه
یهو دیدم ده تا پنجره باز شد و همه دارن با شکلک خنده و هرهر میخندن
دوباره هنگ شدم
فکر کردم اخه چشونه اینا
اصل واقعی میگن بده بعد چرا میخندن
این بود که پیام دادم
من:خب چکار کنم من
بکشم پایین؟
تکلیف منو روشن کنید
دیدم هم پنجره ها بیشتر شدن و هم شکلک خنده ها ده برابر شد
دیگه بهم بر خورد
حس یه میمون تو قفس بهم دست داد
زدم به سیم اخر
گفتم
من:مگه من مسخره تون هستم پدرسگا..
بخودتون بخندین
هی میگین اصل بده و واقعی بکش پایین
بعد بهم هرهر میخندین
یهو دیدم یه چیزی اومد رو صفحه
یه چیزایی نوشته بود که حالیم نشد چیه
چندسال بعد فهمستم بلاک شدم و منو انداختن بیرون
ولی خوب شد اخرش فهمیدم اصل چیه و نیازی نیست کشف حجاب کنم
تو فرصتهای بعدی باقی شق القمرهای مجازیمو براتون میگم
^^^^^*^^^^^